سرمایه گذاری|کسب و کار| کسب ثروت | عشق | موفقیت | روابط عاطفی|‌ محصولات آموزشی | دوره‌ آنلاین | قانون جذب

معنویت درمانی

معنویت درمانی
چکیده این مطلب : انتشار : 1396/03/22 0 نظر

به نظر می رسد واژه معنویت کلمه ای است مثل عشق که برای بسیاری از مردم اهمیت بسزایی دارد، ولی مشخص کردن مفهوم آن بسیار دشوار است .بسیاری معتقدند که معنویت فراتر از کلمات است .

 

معنویت درمانی


تـاریخچه ای از روان درمـانی و معنویت درمانی

یکی از نخستین کسانی که این مسأله را مطرح کرد ویلیام جیمز فیلسوف و روان شناس آمریکایی بود. او می گوید: « ایمان ، بدون شک مؤثرترین درمان اضطراب است.» و اضافه می کند: « ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد، فقدان ایمان ، زنگ خطری است که ناتوانی انسان را در برابر سختیهای زندگی اعلام می دارد» .

و در جایی دیگر می گوید: « میان ما و خداوند رابطه ای ناگسستنی وجود دارد ، اگر ما خود را تحت اشراف خداوند متعال درآوریم و تسلیم او شویم ، تمام آمال و آرزوهایمان محقق خواهد شد. » و در جایی دیگر بیان می دارد : « همان طور که امواج خروشان و غلتان اقیانوس نمی تواند آرامش ژرفای آن را برهم زند و امنیت آن را پریشان سازد ، شایسته است که دگرگونیهای سطحی و موقت زندگی ، آرامش درونی انسانی را که عمیقاًٌ به خداوند ایمان دارد ، بر هم نزند چرا که انسان متدین واقعی ، تسلیم اضطراب نمی شود و توازن شخصیت خویش را حفظ می کند و همواره آمادة مقابله با مسائل ناخوشایندی است که احتمالاً روزگار برایش پیش می آورد . »

کارل یونگ روان کاو می گوید:«در طول سی سال گذشته افراد زیادی از ملیتهای مختلف جهان متمدن،‌با هم مشورت کردند و من صدها تن از بیماران را معالجه و درمان کرده ام ، اما از میان بیمارانی که در نیمة دوم عمر خود به سر می برند حتی یک بیمار را نیز ندیدم که اساساً مشکلش نیاز به یک گرایش دینی در زندگی نباشد. به جرأت می توانم بگویم که تک تک آنها به این دلیل قربانی بیمـاری روانـی شده بودنـد کـه آن چیزی را که ادیـان موجود در هر زمـان به پیرامون خود می دهند، فاقد بودند و فرد فرد آنها تنها وقتی که به دین و دیدگاههای دینی بازگشته بودند به طور کامل درمان شدند.»

روان کاو دیگری به نام بریل معتقد است : « انسان متدین واقعی هرگز دچار بیماری های روانی نخواهد شد.»

هنری لینک روان شناس آمریکایی در کتاب « بازگشت به ایمان» می گوید: « در نتیجه تجربة طولانی خود در اجرای آزمایشات روانی بر روی کارگران – در خصوص انتخابات و ارشادهای شغلی – به این موضوع پی برده ام که افراد متدین و کسانی که به معابد رفت و آمد می کنند دارای شخصیتی قویتر و بهتر از بی دینان و یا کسانی هستند که هیچ وقت به عبادت خدا نمی پردازند» .

علاوه بر روان شناسان و روان کاوان ، بسیاری از اندیشمندان معاصر غربی این مسأله را گوشزد می کنند که مشکل انسان معاصر ، اساساً نیاز وی به دین و ارزشهای معنوی بر می گردد.مثلاً مورخ معروف ، آرنولوتوین بی می گوید ، بحرانی که اروپائیان در قرن حاضر دچار آن شده اند، اساساً به فقر معنوی آنها باز می گردد. او معتقد است « که تنها راه درمان این فروپاشیدگی اخلاقی که غرب از آن رنج می برد بازگشت به دین است» . 


نظریـة روان کـاوی و دین و معنویت درمانی :

بسیاری از درمانگران به شدت غیر مذهبی ، یا به نادیده گرفتن معنویت تمایل دارند، یا آن را به عنوانم مکانیسمی دفاعی از قبیل بازگشت ، یا چیزی که مراجع آن را به طور طبیعی کنار خواهد گذاشت در نظر می گیرند. این دیدگاه غالباً مربوط به درمانگرانی است که از فروید تبعیت می کنند. با این همه و با وجود آنکه دیدگاه فروید دربارة مذهب و معنویت بردنیای روان کاوی تسلط زیادی داشت ، حتی در همان آغاز رونق روانکاوی، دیدگاه مخالفی توسط کارل یونگ بیان شد. یونگ مذهب را نه براساس ایمان و اعتقاد ، بلکه بر حسب تجربه ، در نظر گرفت و گفت که : « اصطلاح مذهب » به نگرش اشاره دارد که مختص هشیاری تغییر یافته براثر تجربه ماموراء الطبیعه ]نامینوئیسم[ است. 

از نظر فروم هر عقیده و فکری تنها در صورتیکه در ساختار شخصیت فرد ریشه و زمینه داشته باشد به شالوده محکمی استوار است. هیچ فکر و عقیده ای از خمیرة عاطفی خود نیرومندتر نیست در این صورت هدف برداشت روان کاوانه از دین و فهم و درک واقعیتهای انسانی در پس سیستمهای فکری است. که این سوال مطرح می شود که آیا نظام فکری مزبور از داخل یک خمیرة عاطفی ریشه گرفته و توسعه یافته یا یک عقیدة توخالی است؟

پژوهشگران در تلاش خود برای تشخیص واقعیت انسانی در پس یک نظام فکری در مرحلة اول باید نظام مزبور را به عنوان یک کل مورد توجه قرار دهد . مفهوم هر جزء واحد یک سیستم فلسفی و دینی تنها در زمینة کلی آن سیستم تعیین می شود ( ولی یونگ تجربه های معنوی و روحی را به عنوان جنبه ای بالقوه سالم و سلامت از هستی انسان در نظر می گیرد. از او بسیار نقل می کنند که گفته است : « در میان بیمارانی که در نیمة دوم زندگی ، یعنی حدود 35 سالگی هستند، حتی یک نفر را ندیده ام که در حقیقت مشکلش، پیدا کردن دیدگاه مذهبی از زندگی نبوده باشد»  . ولی فروم عقیدة دیگری که دارد این است که : در بررسی سیستم به عنوان یک کل ناهماهنگی ها و تضادهایی که در کل وجود دارد حائز اهمیت است. که این ناهماهنگی ها و تضادها غالباً نمایشگر تضاد بین افکار و عقاید خودآگاه و احساس و عاطفه ای است که شالوده آن کل قرار گرفته است.

در صورتیکه روان کاو و اساساً به واقعیت انسانی در پس دکترینهای مذهبی علاقه مند باشد متوجه خواهد شد که گاه یک واقعیت انسانی شالوده ادیان مختلف و گاه طرز فکرهای متضاد انسانی  که پایة تعالیم بودا ، اشعیا، مسیح، سقراط و اسپیورا را تشکیل می دهد اساساً یکی است زیرا  محتوای آن کوشش برای نیل به محبت، عشق، حقیقت و عدالت است.

یک بیان دینی می تواند تجلی گاه طرز فکرهای متضاد انسانی باشد چنین بیانی را نباید مورد بی اعتنایی قرار داد بلکه باید آن را از کلیة جوانب و ابعاد که واقعیت انسانی مبنای بعد سوم را تشکیل می دهد مورد ملاحظه قرار داد  .

مقاله مرتبط : روش قرآن در روان درمانی

نظریـة رفتـارگرایی شناختی و معنویت درمانی:

رفتار درمانی به جای تمرکز بر فرآیندهای درونی همچون رویاها ، تخیلات و تکانه ها ، بررفتار قابل مشاهدة انسان و نحوة تغییر آن تمرکز دارد. این کمتر قابل ذکر است که رویکردهای رفتاری شناختی در درمان، کمتر می توانند در زمینة معنویت سختی داشته باشند.

با این حال اخیراً پیشرفتهایی در این زمینه صورت گرفته و از درمانهای شناختی – رفتاری دارای محتوای مذهبی، با موفقیت استفاده شده است . این نوع درمان به خصوص در مورد مراجعانی که گرایش مذهبی داشته اند موفقیت آمیز بوده و این توفیق به دیدگاه مذهبی درمانگر وابسته نبوده است. در خصوص استفاده از زمینه های الهیات بر پایة آیه های انجیل و تصویر پردازی، درمانگرانی که دیدگاه مذهبی نداشتند در مقایسه با درمانگران دارای گرایش مذهبی ، نتایج بهتری به دست آوردند. (

براساس نظریة یادگیری اجتماعی ، رفتارهای انحرافی و مجرمان

تداعی ها ، معانی یا الگوهای رفتاری هستند که فرد قبلاً آن را کسب کرده و به او اجازه بروز (تقویت) یا نحی (تنبیه) چنین رفتارهایی را می دهد .

نظریه پردازان اجتماعی معتقدند که همرنگی امری طبیعی است و این سوال را مطرح می کنند که چرا مردم قوانین را زیرپای می گذارند ؟ و خود نیز پاسخ می دهند که براساس این نظریه فرد یاد می گیرد که قانون شکن باشد ، چرا که از طریق گروههای اولیه مثل خانواده و دوستان این اعمال را یاد گرفته است.

بیشتر نظریه پردازان یادگیری اجتماعی دربارة مذهب کمتر سخن گفته اند ولی مذهب می تواند نقش مهمی را در یادگیری نگرشها و شیوه های زندگی فرد ایفا کند (

 

نظریـة بـالینی و معنویت درمانی:

نظریه پردازان بالینی ادعا می کردند که افراد دارای عقاید مذهبی قوی ، بدگمان تر، غیر منطقی تر همراه با احساس گناه بیشتر و بی ثبات تر از دیگران هستند و توانایی کمتری برای مقابله با مشکلات زندگی دارند. از این رو در تمام طول قرن بیستم اصول و مقوله های معنوی بعنوان یک موضوع ممنوعه در بیشتر انواع درمان ها مطرح شدند. به نظر می رسد فاصلة بین زمینة بالینی و دین اکنون به پایان رسیده است.

اصول اخلاقی روان شناسان ، روان پزشکان و مشاوران بیان می دارد که دین یکی از زمینه هایی است که متخصص بهداشت روان ملزم به احترام به آن است .

پژوهشگران اکنون دریافته اند که معنویت می تواند برای افراد مفید باشد .

افراد مذهبی در مقایسه با افراد غیر مذهبی و کسانی که خداوند را سرد و پاسخ ناپذیر می دانند ، کمتر احساس تنهایی کرده و کمتر بدبین ، افسرده یا مضطرب هستند . این افراد در عین حال با استرس های عمده زندگی بهتر مقابله می کنند و کمتر احتمال دارد مرتکب خودکشی شوند. اینگونه افراد مذهبی نیز کمتر احتمال دارد که به سوء مصرف مواد روی آورند. همسو با این یافته ها بسیاری از درمانگران اکنون در درمان مراجعین مذهبی روی مقوله های معنوی تأکید دارند. برخی از درمانگران نیز مراجعین خود را ترغیب می کنند که از منابع معنوی خود برای مقابله با استرس های جاری استفاده کنند.

کامر (2005) معتقد است که عقاید مستحکم دینی و پیوندها و حمایت های اجتماعی می توانند به افراد کمک کنند که استرس های فردی خود را متعاقب وقایع بحران زا مانند فجایع طبیعی کاهش دهند.

پژوهش های فزاینده حاکی از آن است که افراد معنوی که سالمتر از افراد فاقد عقاید معنوی هستند به نظر می رسند.

تعدادی از مطالعات انجام شده حاکی از آن است که معنویت با کارکرد سیستم عصبی مرتبط است

 

نـظریـة ایمـان درمـانگران و معنویت درمانی :

روان شناسانی که عقاید مسیحی را تصدیق می کنند معمولاً جهت گیریهای رفتاری – شناختی را نیز می پذیرند و کسانی که عقاید شرقی و عرفانی را قبول دارند ، بیشتر تمایل دارند که جهت گیریهای انسان گرا و وجودگرا را بکار برند.

هالمس (1956) اصرار دارد که مشاوره یک فعالیت ایمانی مبتنی بر عشق است نه یک روش علمی و خشک.

بیل گریو و دلوتی در تحقیقاتی که در آمریکا روی 237 نفر از روان شناسان بالینی و مشاوران انجام دادند، دریافتند که 66 درصد آنان به تعالی معتقد بودند ، 72 درصد اعتقاد داشتند که باورهای مذهبی آنان بر روش درمانی آنان تأثیر می گذارد و 66 درصد معتقد بودند که روش درمانی آنها باورهای مذهبی آنان را تحت تأثیر قرار می دهد.

تحقیقات ، نشان داد که بسیاری از روان شناسان دارای جهان بینی خاص هستند متشکل از باورهای مذهبی مشخص آنان این باورها را شخصاً مهم می دانند و برای کار روان درمانی خود از آنها سود می جویند، همچنان که کار روان درمانی خود را نیز برای اصلاح و تغییر این باورها مورد استفاده قرار می دهند .

راجرز در سال 1980 می گوید : تجربه های ما در درمان  و در گروهها ، به وضوح در برگیرنده جریانی خود فرا رونده ، غیرقابل توصیف و معنوی است ( ).

نـظریـة کنتـرل اجتمـاعی و معنویت درمانی:

نظریه پردازان کنترل اجتماعی براین باورند که انسانها ذاتاً ضد اجتماعی اند و طبیعتاً قابلیت ارتکاب به جرائم را دارند و از آنجایی که رفتار انحرافی پاسخی طبیعی در برابر قوانین است بنابراین بهتر است از واژة همرنگی به جای انحراف استفاده شود.

همرنگی در جامعه بستگی به التزامی دارد که بین افراد و جامعه بوجود می آید و آنها را از شکستن قوانین باز

می دارد. این التزام و قرارداد اجتماعی شامل چهار عنصر زیر است:

1- وابستگی    2- تعهد      3- پیروی     4- اعتقاد .

نظریة کنترل اجتماعی پیش بینی می کند که اگر افراد در وابستگی ، تعهد ، پیروی و اعتقاد در سطح بالایی باشند کمتر مستعد انحراف از هنجارهای اجتماعی خواهند بود.

با توجه به این دیدگاه می توان اظهار داشت که پایبندی مذهبی فرد را به چند طریق از ناهنجاریهای اجتماعی باز می دارد:

1- افرادی که به مذهبی وابستگی پیدا می کنند به ناچار با افراد مذهبی ارتباط متقابل دارند و اگر مخالف هنجارهای جامعه عمل کنند مورد سرزنش و طرد آنان قرار می گیرند.

2- مشارکت در فعالیتهای مذهبی زمان کمی را برای تجربه ناهنجاریها در فرد باقی می گذارد همچنین یک شبکة حمایتی را فراهم می سازد.

3- تعهد نسبت به مذهب و اهداف آن به زندگی فرد معنی می دهد .

4- سیستم اعتقادی اکثر مذاهب مخالف با ناهنجاریهای اجتماعی است و آموزشهای آنان تقویت کننده عقاید منفی در برابر این ناهنجاریها است .

خلاصه اینکه مذهب مردم را در فعالیتهای متداول درگیر می سازد و شبکه اجتماعی را پدید می آورد که ناهنجاریها در آن جامعه غیرقابل پذیرش است (

معنویت درمانی تـا چه حـد سلامت مـدار است ؟

کنکاش دربارة معنویت و تجربه های معنوی ، با این پیش فرض همراه بوده که افراد دارای زندگی معنوی فعال،‌ بدون شک از نظر روان شناختی افراد سالمی هستند اما بدیهی است که این امر همیشه و در مورد همة انسانها صادق نیست . برای انسانی که با ذهنیت مذهبی، کمک درمانی می طلبد، مسائل بهداشت روانی به ویژه در ارزیابی و تشخیص، به طرز روشنی مدنظر قرار می گیرد.

حال پاسخ به این سوال را می خواهیم پیدا کنیم که : در پیش گرفتن زندگی مذهبی فعال ، تا چه اندازه می تواند اقدام و تدبیری سالم محسوب شود ؟

تلاش های زیادی برای تفکیک مذهبی بودن و معنویت سالم و ناسالم صورت گرفته است که یکی از مؤثرترین آنها، تلاش آلپورت در این زمینه است.

آلپورت معتقد بود که ما می توانیم موضع مذهبی افراد را براساس دو نوع نگرش طبقه بندی کنیم:

1- افرادی که مذهب آنها ناپخته و بیرونی است که این افراد از مذهب به نفع خود بهره می برند گرایش کم عمق فرد به یک مذهب یا فرقة خاص ، توسط خود او و به طور انتخابی شکل می گیرد تا نیازهای بعدی او را ارضا کند. در این نوع مذهب ، توجه فرد به سوی خدا معطوف می شود ، ولی باز هم این توجه شامل صرف نظر کردن از خود نمی شود.

2- افرادی که مذهب آنها پخته و درونی است که این افراد انگیزة اصلی خود را در مذهب جستجو می کنند و با پیوستن به مذهب یا فرقه ای خاص ، در تلاش درونی سازی مذهب و پیروی کامل از آن هستند 

مطالب مرتبط

نظرات

به این مطلب امتیاز دهید

تعداد کل امتیازات این مطلب 12

آخرین دانلود های رایگان

آخرین محصولات

مطالب مرتبط

خبرنامه سایت

با عضویت در سایت از مطالب ویژه ، آخرین اخبار ، دانلودهای رایگان و امکانات ویژه بهره مند شوید

به جمع کاربر ما بپیوندید